« قدرِ نعمتنقطه عطف انقلاب »

شرط همراهی

شرط همراهی

  پنجشنبه 27 تیر 1398 13:35, توسط نازگل   , 273 کلمات  
موضوعات: اجتماعی, خاطرات

همایش تمام شده بود و هنوز چند ساعتی تا حرکت قطار زمان باقی بود. بی درنگ سمت حرم راه افتادیم. آخر مگر می‌شود قم بیایی و بی سلام خدمت بانو راه کج کنی و سمت دیارت برگردی. این بار دیگر دلم طاقت نداشت چون بار قبل اذن دخول نیافته و سهمم فقط عبور از خیابان حرم باشد. نمی‌خواستم با نگاهی پشت سر جامانده، دلم را بگذارم و بگذرم.

چشمم که به ضریح افتاد دلم هری ریخت و کاسه چشمانم پرآب شد. چشمم به شبکه‌های ضریح و گوشم در پی بانگ اذان ظهر بود. دلم بین لذت نجوای دم ضریح و نماز جماعت حرم می‌رفت و برمی‌گشت. آخر سر دلم را به ضریح گره زدم و پا تند کردم برای رسیدن به نماز اول وقت.

نماز تمام شد. مشغول تعقیبات شدم. زیر خنکای باد کولر حرم خستگی از تن می‌گرفتم و طعم بهشت را مزمزه می‌کردم که دیدم چند قدم جلوتر خانم‌های خادم ابزار تطهیر به دست با سرعت گوشه‌ی فرش را بالا زده و نجاست از تن فرش می‌چلانند. تلاش و سرعت‌شان در تطهیر را که دیدم به خودم و حضورم در حرم برگشتم. به خودم گفتم می‌بینی مریم! اینجا آنقدر پاک و مقدس است که ثانیه‌ها هم در زدودن ناپاکی به حساب می‌آیند. باید هم اینگونه باشد، وقتی فرش حرمِ دخترِ ماه بودن رزقت باشد و لیاقت پاخوردن زوار خواهر سلطان قسمتت شود، شرط تدوام حضورت، طهارت مدام هست. باید تحمل کنی درد چلاندن تار و پودت را تا آن مایع ممنوعه زودتر از باطنت خارج شود و اذن بودنت تمدید شود.

رزقم از زیارت شد همین صحنه تطهیر و تطبیقش بر باطن خودم که شرط همراهی کریمه قم همین چلاندن است.


فرم در حال بارگذاری ...