« چند سطر با کتاب | وقتشه که بیدار شی! » |
ویدئویی در تلگرام بدستم رسید که یکی از دغدغههای زمان مجردی را برایم زنده کرد. ویدئو فردی روحانی بود که در خیابان از مردم مختلف میپرسید “اگر طلبهای به خواستگاری دختری در فامیل شما بیاید، آیا با ازدواج آنها موافقید یا مخالف؟” بعضی موافق بودند و بعضی مخالف.
یاد مجردی خودم افتادم و زمانی که خواستگاری طلبه برایم میآمد. یا زمان دانشجویی که دوستانم فکر میکردند چون پدرم روحانی است، حتما من هم با طلبه ازدواج میکنم و من نمیدانستم چه بگویم؛ قیاسشان را قبول نداشتم ولی اینکه خودم حاضر به ازدواج با طلبه هستم یا نه را نمیدانستم.
زندگی با طعم طلبگی را از کودکی چشیده بودم. نبودنها و مسافرتهای بابا، دغدغه مردم داشتنها، زندگی سادهمان نسبت به همسایهها و فامیل. ولی در کنارش طعم خوش پدر علمِ دین خوانده هم بود، انقدر که گاهی فکر میکردم اگر پدرم روحانی نبود، قطعا نقص بزرگی در زندگی داشتم. ولی همه اینها هنوز مجابم نکرده بود که صد درصد حاضر به ازدواج با یک روحانی هستم یا نه.
زندگی طلبگی آن هم در تهران، آن هم در شرایط امروز جامعه برایم وهمآلود بود.
وقتی جلسه خواستگار طلبهام جدی شد، با خودم فکر کردم که من از زندگی آیندهام و همسرم دقیقا چه میخواهم؛ زندگی طلبگی چه مزیتهایی نسبت به زندگی با غیر طلبه دارد و چه محدودیتهایی ممکن است داشته باشد. اولویتها و خواستههایم را از زندگی در برگهای نوشتم و باهم مقایسه کردم؛ بالا و پایین کردم. با چند نفر از دوستانم و آشنایانی که با طلبه ازدواج کرده بودند و چند سال از ازدواجشان میگذشت، صحبت کردم. سعی داشتم انتخابم با فکر و منطق باشد. از سرِ جو و احساس نه جواب مثبت دادن به خواستگار طلبه را دوست داشتم و نه جواب منفی دادن را. با نوشتن معیارها و مشورت گرفتن از دوستان، سعی کردم به نتیجهای منطقی برسم که حاضر هستم زنِ طلبه بشوم یا نه و بعد درباره خود خواستگار طلبهام و شخصیت و حرفهایش فکر کنم و تصمیم بگیرم.
بعد از ازدواجم، که البته قسمت این بود با خواستگاری غیر از طلبه ازدواج کنم، هرگاه دوستی درباره ازدواج کردن یا نکردن با طلبه، سوال میکند، همان کارها و فکرهایی که زمان مجردی انجام دادم را برایش میگویم. اینکه جواب مثبت یا منفی دادن سریع به صرف اینکه کسی طلبه است غلط است؛ باید تمام جنبهها را در نظر داشته باشد و بعد تصمیم بگیرد.
شما چه؟ حاضرید با یک روحانی ازدواج کنید؟
به نظرتان زندگی با طلبه، چه سختیها و چه مزیتهایی دارد؟
مادامی که تبلیغات رسانه های معاند وجود دارد و طلبگی را به مسائل سیاسی ربط می دهند؛ مشکل بتوان جواب سوال را داد.
اما زنی با یک طلبه مثل هر زندگی ممکن است دچار سختی یا امتیاز باشد.
اما آنچه مطمئنا می توانم بگویم این است که:
۱. طلاب برای گزینش ورود به حوزه باید حسن شهرت و اخلاق داشته باشد. این کار تحقیق را آسان تر می کند.
۲. نظارت اخلاقی بر عملکرد آنها همواره وجود دارد و باعث می شود طلبه برای حفظ شان روحانیت هم که شده آبرو داری کند. در صنوف دیگر چنین ضابطه ای
وجود ندارد.
۳. عده ای فکر می کنند طلبه باعث محدود کردن شخص مقابل می شود، در حالی که حتی در پیامبران هم چنین اجباری دیده نمی شود. حکایت همسر حضرت نوح و حکایت همسر امام حسن گویای این موضوع است.
۴. طلبه فقیر است، بله اما اگر بازوی اعتقادی خانواده قوی باشد، اگر در خانه آب هم ب ای کودک ۶ ماهه نباشد ایراد از شوهر نیست. و اتفاقات تلخ همیشه پس از پایان یافتن به شیرینی یاد می شود.
۵. عمده مشکل این است که خانواده ها اجازه چنین وصلتی را نمی دهند چون از نسلی هستند که منتقد هستند. تقصیر دختر نیست. او خود قربانی انتخاب های نا درست است.
۶. من به عنوان طلبه از ازدواج دست شستم چون متوجه شدم، انتخابی که می کنم با گزینه های محدود از سر نا چاری است نه علاقه. دارایی واقعی من قلب پر از مهر و مهارت ایجاد صمیمیت و رومانتیک بودن و احترام گذاشتن بود. اما متوجه شدم که اگر خوش هیکل ترین و پول دار ترین شخص هم باشم بخاطر چند متر پارچه طرد شده ام.
مادامی که تبلیغات رسانه های معاند وجود دارد و طلبگی را به مسائل سیاسی ربط می دهند؛ مشکل بتوان جواب سوال را داد.
اما زنی با یک طلبه مثل هر زندگی ممکن است دچار سختی یا امتیاز باشد.
اما آنچه مطمئنا می توانم بگویم این است که:
۱. طلاب برای گزینش ورود به حوزه باید حسن شهرت و اخلاق داشته باشد. این کار تحقیق را آسان تر می کند.
۲. نظارت اخلاقی بر عملکرد آنها همواره وجود دارد و باعث می شود طلبه برای حفظ شان روحانیت هم که شده آبرو داری کند. در صنوف دیگر چنین ضابطه ای
وجود ندارد.
۳. عده ای فکر می کنند طلبه باعث محدود کردن شخص مقابل می شود، در حالی که حتی در پیامبران هم چنین اجباری دیده نمی شود. حکایت همسر حضرت نوح و حکایت همسر امام حسن گویای این موضوع است.
۴. طلبه فقیر است، بله اما اگر بازوی اعتقادی خانواده قوی باشد، اگر در خانه آب هم ب ای کودک ۶ ماهه نباشد ایراد از شوهر نیست. و اتفاقات تلخ همیشه پس از پایان یافتن به شیرینی یاد می شود.
۵. عمده مشکل این است که خانواده ها اجازه چنین وصلتی را نمی دهند چون از نسلی هستند که منتقد هستند. تقصیر دختر نیست. او خود قربانی انتخاب های نا درست است.
۶. من به عنوان طلبه از ازدواج دست شستم چون متوجه شدم، انتخابی که می کنم با گزینه های محدود از سر نا چاری است نه علاقه. دارایی واقعی من قلب پر از مهر و مهارت ایجاد صمیمیت و رومانتیک بودن و احترام گذاشتن بود. اما متوجه شدم که اگر خوش هیکل ترین و پول دار ترین شخص هم باشم بخاطر چند متر پارچه طرد شده ام.
فرم در حال بارگذاری ...