هوالحبیب برادرم میگوید: «وسط این آفتاب داغ کویر میخواهی کجا بروی؟» اخمهایم را درهم میکشم و در دل میگویم: یعنی نباید این اندازه هم قدم برداشت. وقت تنگ است و بقیه اهالی خانه در خواب، پس خیری در بحث کردن نیست. با دلخوری چادرم را روی سر میاندازم و…
بیشتر »