هوالحبیب چشمهایم را میبندم. صدای مادر از توی حال میآید که در حال صحبت با عمه است. میپرسد چراغ قوه ندارید؟ عمه میگوید: نه! این را از لحن ناامیدانه مادر میفهمم وقتی گفتگویش را کوتاه میکند و گوشی را با عصبانیت میگذارد. صدای تلوزیون بلند است و مثل…
بیشتر »