« شکر حسین علیه السلاماجتهاد ظریف »

دكتر بازي

دكتر بازي

  یکشنبه 20 مرداد 1398 11:37, توسط ترنم   , 307 کلمات  
موضوعات: خاطرات, طلبگی
دكتر بازي

روز جمعه بود، برای تغییر روحیه و طبق قرار هفتگی، همراه دو خانواده دیگر به باغ‌مان رفتیم. چون هوای بیرون سرد بود و مادران همیشه نگران، اجازه خروج از اتاقِ باغ را به بچه‌ها نمی‌دادند و این بچه‌ها هم از یکجا‌‌نشینی کلافه شده بودند، طبق معمول فکری به سرم زد. از کیفِ جادویی خود که مخصوص روستا هست و پُر از کاغذ‌هایی است که تنها یک رویشان قابل استفاده می‌باشد، دفترچه پزشکی توجهم را جلب کرد و به بچه‌ها پیشنهاد دکتر‌‌بازی دادم و به نوبت هر کداممان دکتر، مریض، منشی، پرستار می‌شدیم و دکتر‌ها نسخه‌هایی می‌نوشتند با خطِ خوانا و به زبان کودکانه و خلاصه برای مدتی موجبات شادی و خنده فراهم گردید. در حین بازی، پدر گرامی یادش آمد که چند روزی است دفترچه پزشکی‌اش را که برای کاری از مکان مخصوصش برداشته و روی میز گذاشته بوده، نیست. در همين لحظه، برادر دهه هشتادي، دست به کار شد و همان دفترچه را به دستش گرفت، با خنده شیطنت‌آمیزی گفت: «همینه». ولی من حرفش را جدی نگرفتم و گوشم بدهکارش نبود، اما چشمتان روز بد نبیند‌، خودش بود؛ دفترچه‌ی پدر!! اما در کیف من کنارِ دفترچه‌های منقضی شده و کاغذ‌های باطله چکار می‌کرد؟! فهمیدم حتما در خانه تکانی‌ها، بخاطر رنگ و روی رفته‌ی دفترچه، گمان کرده‌ام یکی از دفترچه‌های قدیمی است که از کیفم بیرون افتاده و به داخل كيف برگردانده بودم.
بعد از کلی نوش‌جان کردن نیش و کنایه‌های حاضرین که از هر طرف به سوی ما بازیکنان دکتر‌بازی، بی‌رحمانه پرتاب می‌شد، پدر، برگه‌های پزشکی به خطِ ما پزشکان امروز را جدا کرد و تحویلمان داد. عکسی از آن‌ها گرفته‌ام و به رایگان در اختیارتان می‌گذارم.
القصه، اگر روزی، روزگاری به سرتان زد که با بچه‌های خودتان یا بچه‌های فامیل، دکتر بازی انجام بدهید، اول، همه جای دفترچه را به دقت وارسی نمایید تا به سرنوشت ما، دچار نشوید. از ما گفتن بود، خود دانید.


فرم در حال بارگذاری ...