معتقدم ما در تمام زمینه های دینی استاد تقلیل دادن و پایین آوردن سطحیم. یکی از مواردی که از این گزند بینصیب نمانده امر به معروف و نهی از منکر است. اگر از قیام امام حسین علیه السلام گفتیم و تحلیل کردیم و هدف را این دو اصل دانستیم , حدش را در خواهرم حجابت محدود کردیم ؛ اگرچه آن هم یک اصل شرعی و قانونی است اما توجه نکردیم که این ناهنجاری میوه درختی نامبارک بود که ریشه در مسئلهای کلانتر داشت؛ مسئله ای به کلانی سیاست.
اگر منبری بودیم و وعظ کردیم دائم بر منبر از حجاب گفتیم و شل مذهب شدن جوانان, یا از احکام فقهی گفتیم و اخلاق فردی و به خیال خودمان بارمان را بستیم و تکلیف از گردنمان ساقط شد. یا ندیدیم ریشه را و یا دیدیم و تغافل کردیم؛ چرا که حرف گران زدن هزینه ای بس گران دارد.
الغرض، اگر ادعای حسینی بودن داریم بیایید این دو امر مهم را به جایگاه اصلیشان بازگردانیم
شهید مطهری:
«صلاح و فساد طبقات اجتماع در یکدیگر تأثیر دارد. ممکن نیست که دیواری بین طبقات کشیده شود و طبقهای از سرایت فساد یا صلاح طبقه دیگر مصون یا بی بهره بماند؛ ولی معمولا فساد از خواص شروع می شود و به عوام سرایت می کند و صلاح برعکس از عوام و تنبه و بیداری آنها آغاز می شود و اجبارا خواص را به صلاح می آورد؛ یعنی عادتا فساد از بالا به پایین می ریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت می کند.
روی همین اصل است که می بینیم امیرالمومنین علی در تعلیمات عالیه خود بعد از آنکه مردم را به دو طبقه عام و خاص تقسیم می کند نسبت به صلاح و به راه آمدن خاصه اظهار یأس و نومیدی می کند و تنها عامه مردم را مورد توجه قرار می دهد.»
مریم اردویی
حرکت در یک مسیر نیاز به درک تأخرها و تقدمها دارد. تقدم برای مومن بالله کفر به طاغوت است. گوینده “لا اله الا الله” برای درک الله ابتدا باید تمام الهها را نفی کند. زائر حسین علیه السلام نیز ابتدا باید صد مرتبه دشمنانش را لعن کند تا شعور سلام بر حسین در قلبش محیا شود. نمیتوان عاشق حسین بود ولی دشمنانش را نفی نکرد. نمیتوان یکصد مرتبه« السلام علیک یا اباعبدالله »گفت اما قبلش یکصد مرتبه«اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و ال محمد» نگفت. نمیتوان با «و لا جعله الله اخر العهد منی» هربار با حسین علیه السلام تجدید بیعت کرد و معنای «مثلی لایبایع مثله» حسین بن علی را درک نکرد. بدون فهم تقدم، تاخری معنا پیدا نخواهد کرد.
مریم اردویی
هوالحق
تاریخ همیشه معلم خوبی است و درسهای شنیدنی بسیاری برای گفتن دارد. تنها باید کمی حوصله به خرج داد و پابهپایش پیش آمد. باید کتاب گذشتگان را ورق زد و بین سطورش به سیر و سیاحت پرداخت. قطعا با این نقب زدن به گذشته است که میتوان ارزش گنجهایی مثل امینت و تمامیت ارضی را خوب فهمید. امانتهایی که به دست نسلهای امروز سپرده شده است. به دست افرادی چون من، که واژه جنگ را تنها در کتابها خواندهاند و طعم تلخ آوارگی و ویرانیاش را هرگز نچشیدهاند.
اما سرزمین ایران در طول تاریخ خود جنگهای زیادی تجربه کرده است و مردمانش روزهای سختی را به خود دیدهاند. سوم شهریور سال 1320 یکی از آن روزهای تیرهوتار است. روزی که با همه ترفندهای دولت فخیمه رضاخانی، شرارههای آتش جنگ جهانی دوم دامن ایران را هم میگیرد. روسها از شمال و انگلیسیها و آمریکاییها هم از جنوب به کشور حمله میبرند و خیلی زود خود را به پایتخت میرسانند. رضا شاه کبیر(!) با همه ژستهایی که در لباس نظامی میگرفت کمتر از یک ماه از قدرت کنارهگیری میکند. آن همه لشکر و سپاه که ادعای ترقی و نظامیگریش گوش فلک را کر میکرد و به وجودش افتخار میشد در اندک مدتی فرومیپاشد. ایران مثل تکه گوشتی قربان بین متخاصمین تقسیم میشود. محمدرضا بر تخت مینشیند و به کلام خدا سوگند یاد میکند که هوادار مردم و میهنش باشد اما دریغ از یک جو مردانگی و شرافت. مثل همیشه عایدی کشور از حضور اجانب چیزی جز هرج و مرج و ناامنی نمیشود. ایران به عنوان شاهراهی مهم و سرنوشت ساز در اختیار متفقین قرار میگیرد و اموال عمومی به غارت میرود. قحطی نان و مرگ و میر تنها بخشی از آن روزهای نفرت انگیز است. حضور روسها حتی بعد از مصالحه و پایان جنگ ادامه مییابد و ثمرهاش حزب توده و قدرتهایی وابستهای میشود که خیال خام تجزیه طلبی در سر میپرورانند.
تنها خواندن همین سطور از تاریخ کافی است تا غرور ملیات جریحهدار شود. تصور اینکه قوای خارجی ظرف مدت کوتاهی خاک کشورت را زیر چکمههای خود لگدکوب کردهاند دردآور و سهمگین است. از مرور خاطرات تلخ قحطی و گرسنگی کودکان دلگیر میشوی. از حضور استعماراگرانی که شعار عدالت و برابری سرمیدادند اما در عمل تنها به ظلم و جنایت و چپاول سرگرم بودند. از نبود یک قدرت واحد و منسجم و مردمانی دلیر و شجاع در برابر زیاده خواهی بیگانگان خونت به جوش میآید.
اما با همه این حرفها، وقتی به اکنون نگاه میکنی از استقلال و آزادی کشورت لذت میبری. از اینکه به جایی رسیده است که هیچکدام از آن قدرتهای پیشین جرئت دست درازی به حریمش را ندارند حس غرور میکنی. از خوشحالی توقیف کشتی انگلیسی و سرنگونی پهباد آمریکایی در پوست خود نمیگنجی. دلت قرص است که در پس این سالها مردمان کشورت ایثار و مقاومت را در مکتب خمینی خوب مشق کردهاند. حالا قدرتی برآمده از مبانی الهی دست اجانب را از کشورت دور نگه داشته است و تو خودت را مدیون آن میدانی و برای سرفرازیاش بیش از پیشش تلاش میکنی.
ف. فقیهی
فردای عید غدیر که می شود کانّه غدیری در کار نبوده و تمام تب و تاب تبلیغ به یکباره فروکش میکند. هرچند که در پروسه قبل از غدیر هم آنگونه که باید به پیام اصلی این عید بزرگ درست و حسابی پرداخته نمیشود.تقلیل دادن عید غدیر صرفا به عید سادات و ذکر مناقب و فضائل حضرت علی علیه السلام در ادا کردن حق این عید کفایت نمیکند. حتی تنها پرداختن به مسئله تاریخی آن نیز کافی نیست .زيرا آنچه در غدیر جاری است فضائل امیرالمؤمنین نیست بلکه مسئله حاکمیت, ولایت و سرپرستی است. بستن پرونده غدیر در فردای آن ظلمی است غیر قابل انکار در حق این عیدالله اکبر.
مگر نه این است که امروز تازه آغاز و نهایتِ راه، یوم القیامه است. همان روز که به گواه قرآن « يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِم» روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان میخوانند و دستهبندى انسانها در آن روز، بر اساس رهبرانشان خواهد بود.
اینکه غدیر عید الله اکبر است زیرا امانتی عظیم تبیین و ابلاغ میشود. امانتی که آسمان و زمین از پذیرش آن سرباز زدند و انسان آن را پذیرفت «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلىَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَينَْ أَن يحَمِلْنهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنهْا وَ حَمَلَهَا الْانسَنُ إِنَّهُ كاَنَ ظَلُومًا جَهُولا» و در روایات متعدد از اهل بیت علیهم السلام نقل شده که این امانت الهی قبول ولایت امیرمؤمنان علی علیه السلام و فرزندان اوست که شعاعی نیرومند از ولایت الهیه است و رسیدن به مقام عبودیت و طی طریق تکامل جز با قبول ولایت اولیاءالله امکان پذیر نیست. هنگامی که از امام صادق عليه السلام از تفسير اين آيه سؤال شد فرمود:«الامانة الولاية، و الانسان هو ابو الشرور المنافق. امانت همان ولايت است و انسانى كه توصيف به ظلوم و جهول شده كسى است كه صاحب گناهان بسيار و منافق است».
در واقع پذیرش این امانت الهی یک پذیرش قراردادی و تشریفاتی نبوده بلکه پذیرشی تکوینی و بر حسب عالم استعداد بوده و انسانی ظلوم و جهول است که پس از پذیرش این امانت، به خاطر غفلت و انس با عالم ماده و سرگرمی با لذتها و گناهان و دنیاپرستی آن را به دست فراموشی سپرده و در آن خیانت میکند. همان کاری که از آغاز در نسل آدم به وسیله قابیل و خط قابیلیان شروع شد و هم اکنون نیز ادامه دارد.
اگر مراقبت نکنیم غدیر هم سکولار خواهد شد. باید بدانیم خطمان سقیفه است یا غدیر!
مریم اردویی
وقتی میبینیم یک نماینده از یمن میآید، در کمترین فاصله از ولی امر مسلمین مینشیند در حالیکه یک خنجر پر شالش دارد و تعجب میکنیم؛ تنها علتش عدم شناخت درست یمنیهاست. این اعتماد به ایمانی است که ارمغان علی بن ابیطالب عليه السلام است وقتی به نمایندگی از پیامبر صلي الله عليه و آله به یمن فرستاده شد و در یک روز قلبهای یمنی را معطوف ولایت رسولالله کرد، ماموریتی که قبل از او خالد بن ولید در طول شش ماه موفق به انجامش نشده بود.
مردمانی که ایمانشان را پیش از غدیر به ولایت علی علیه السلام گره زدند و پذیرفتند که ولایت علی عليه السلام ادامه ولایت رسولالله است. وقتی آخرین روزهای عمر پیامبر با او در مدینه دیدار کردند و رسولالله فرمود: «مردمی نازک دل و قوی ایمان خواهند بود که منصور(از یاران مهدی عج) با هفتاد هزار نفر از میان آنان برمیخیزد و جانشین من و جانشین وصیم را یاری میدهد، در حالیکه شمشیرهایشان را با لیف خرما حمایل کرده باشند.» پرسیدند: «یا رسولالله وصی تو کيست؟» و او فرمود: «او کسی است که خدای تعالی فرمان داده که به او تمسک کنید، آنجا که فرمود: “واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا"گفتند: «یا رسولالله، تو را سوگند به کسی که تو را به حق مبعوث کرده، او را به ما نشان بده که سخت مشتاق شدهایم».
فرمود: «خدا او را برای مومنان متوسم قرار داده است؛ اگر با دید قلب به او بنگرید، میفهمید که او وصی است؛ چنانکه پیامبرتان را اینگونه شناختید. پس بروید صفهای مردم را در مسجد وارسی کنید؛ هرکس را که قلبتان به او کشیده شد، او وصی است، زیرا خدای تعالی میفرماید: «بارخدایا، دلهایی از مردم را به سوی آنها مایل گردان!»
آنها به میان صفوف مردم در مسجدالنبی رفتند و دست علی عليه السلام را گرفتند و خدمت پیامبر آمدند و گفتند: «یا رسولالله این کسی است که قلبهایمان به سوی او کشیده شد و گرایش پیدا کرد». نبی اکرم فرمود: «بحمدالله شما وصی پیامبر را شناختید، پیش از اینکه او را دیده باشید». یمنیان گریستند و گفتند: «یا رسولالله، ما به مردم نگریستیم ولی دلهایمان به آنها آرام نگرفت، وقتی که او را دیدیم قلبمان آرام شد، مثل اینکه پدر خود را دیدهایم».
این بیعت به قدری محکم بود که در سقیفه منحرف نشد و بعد از شهادت پیامبر صلي الله عليه و آله، حکومت مدینه را به رسمیت نشناخت و مانع پرداخت زکات به خلیفه وقت، ابوبکر گردید. همین گذر ایمن از سقیفه بود که در عاشورا لبیکگوی هل من ناصر پسر علی عليه السلام شد و عمده یاران حسین عليه السلام را از میان قبایل یمنی برانگیخت و اینک با این اعتراف که «ما ولایت شما را امتداد خط پیامبر اسلام صلي الله عليه و آله و ولایت امیرالمومنین عليه السلام میدانیم» پس از هزار و چهارصد سال در بین الطلوعین ظهور، در بیعت با ولی فقیهی که مردان پولتیک غرب و شرق کیش و مات مهره چینی حکیمانه اویند. تبلور یافته است.
کجای دنیا و روابط دیپلماتیک با این همه الزامها و حساسیتهای امنیتی آن هم در این دنیای قدارهکش میتوان اینچنین اعتمادی را سراغ گرفت؟
مریم اردویی
اگرچه عدهای معتقدند بازار گرمیهایی چون ورزشگاه رفتن زنان، موتورسواری و … دسیسه جدید لیبرالها برای انحراف افکار عمومی از ناکارآمدیهای دولت و فساد و عقیم ماندن برجام است و صرفا کارکرد انتخاباتی دارد؛ اما من معتقدم تنها این بعد را دیدن و از لایههای پنهان آن غافل شدن نهایت ساده لوحی است. داغ کردن چنین موضوعاتی در جامعه زنان اگرچه حکایت آبنباتهای شب انتخاباتی است اما در دراز مدت تبعاتی به دنبال خواهد داشت که به طور قطع این پیامدها خواست اصلی لیبرالها و فمنیستهای نفوذی است. زنان که موتور محرک یک جامعه هستند قطعا حقوقی دارند و مسئولیتهایی، که داغ شدن چنین موضوعاتی در کف جامعه زنان این حقوق و مسئولیتها را تحت الشعاع قرار خواهد داد و اولویت زنان را در یک جامعه اسلامی از مطالبات حیاتی و کلیدی به مطالباتی بیارزش تغییر میدهد.
در گام اول زنان اگر باهوش باشند باید معترض شوند که چرا اینچنین ابزار دست سیاستبازان قرار میگیرند و در این بازار مکاره حقوق اصلیشان نادیده و اصلا به آن پرداخته نمیشود و آبنباتهای خوش رنگ و لعاب اما تلخ شب انتخاباتی، آنها را وسیله پر کردن سبد رأی تکنوکراتیهایی میکند که سیاستهای اقتصادی توسعهگرانهشان از آنان کارگران ارزانی ساخته که ابزار پولسازی برای سرمایهداران هستند. زنان باید اعتراض کنند که چرا لیبرالها با تحریف مفهوم آزادی زنان، آنها را ابزار تمتع هرچه بیشتر مردان کرده و به فرموده امام «به اسم آزادی با نظر جسمانی و مادی او را از مقام انسانیت به مرتبه یک حیوان فرو کشانده» و کاری کردهاند که همه جا برای مرد عیاش این قرن در حکم حرمسرا است و به قول شهید مطهری«آنچنان وسیله بهرهبرداری از جنس زن را فراهم کردهاند که هارون الرشید هم به خواب ندیده است» و از او وسیلهای ساختهاند تنها برای اطفاء شهوت مرد.
زنان باید اعتراض کنند که چرا شرایط اقتصادی تورمزا و رکود آفرین دولتها آنها را به کف میدان مبارزه برای امرار معاش کشانده و بیتوجه به فیزیک، توانایی و محدودیتهای زنانهشان از آنان توقع کار یک مرد را دارد تا جایی که ریحانهگیشان رنگ پژمردگی میگیرد و آنان را از سوگلی خانه بودن به فروشندگی و بقالی و ماشین نویسی و اپراتوری و رانندگی کشانده است و طبق فرمایش رهبری باورهای غلط غربزدگان به جامعه قبولانده است که «زن چنانچه شغلی در خارج خانه نداشته باشد از زنیتش کم است».
زنان باید اعتراض کنند که چرا سیاستهای غلط آموزشی، اولویتشان از ازدواج را به تحصیل تغییر داده و لذت مادر بودن در جوانی را از آنها دریغ کرده است. زنان باید اعتراض کنند که چرا برابری جنسیتی جایگزین عدالت جنسیتی شده و احساسات زنانه در برابر عقلگرایی مردانه به فراموشی سپرده شده است.
زنان باید به ظلمهایی اعتراض کنند که فطرت اصلی مبتنی بر اقتضائات زنانهشان را دگرگون کرده و اولویتشان از مادری، همسری و خانهداری را به کارمندی تغییر داده و فعالیت اجتماعی داشتن را به غلط شغل داشتن تفسیر کرده است.
اصلا زنان باید اعتراض کنند که چرا مطالباتشان را تحریف کردهاند؛ که این خود مصداق ظلم به زنان است.
مریم اردویی
اگر جناب روحانی در طول دولتش یک حرف راست زده باشد همین یک قلم حرف است که :” ظریف مجتهد سیاسی است” معنی این حرف میشود اینکه ظریف در مسائل سیاسی از خودش تقلید میکند و بینیاز از رهنمودهای رهبری است.
و همین اجتهاد سبب شد تا وقتی رهبری در نامه مهرماه 94 خویش الزامات نه گانهای را برای تیم مذاکره کننده در جهت کاهش خسارت برجام تعیین کردند. از جمله اینکه در بخشی از نامه رهبر معظم انقلاب فرمودند:"از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانهی اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرائی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلّف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جملهی آن اعلام کتبی رئیسجمهور آمریکا و اتّحادیهی اروپا مبنی بر لغو تحریمها است. در اعلام اتّحادیهی اروپا و رئیسجمهور آمریکا، باید تصریح شود که این تحریمها به کلی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، بهمنزلهی نقض برجام است". ظریف به نظر خود عمل کند و بگوید :"امضای کری تضمین است".
اجتهاد ظریف متوقف به این بند نامه نبود و وقتی رهبری در بند دیگر نامه تأکید کردند:"در سراسر دورهی هشتساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای (از جمله بهانههای تکراری و خودساختهی تروریسم و حقوق بشر) توسّط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظّف است طبق بند ۳ مصوّبهی مجلس، اقدامهای لازم را انجام دهد و فعّالیّتهای برجام را متوقّف کند". باز هم ظریف به نخبگی خویش اتکا کرد و وقتی تنها یک روز پس از آغاز اجرای برجام، وزارت خزانهداری آمریکا، ایران را تحریم کرد و این تحریمها بارها و بارها هم در دولت اوباما و هم در دولت ترامپ تکرار شد و دولت اوباما، قانون تحریمی آیسا را تمدید و ترامپ نیز قانون تحریمی کاتسا و یا همان مادر تحریمها را امضاء کرد, وی با رجوع به نظر خویش و با اذعان به نقض فاحش برجام تنها به اعتراض توئیتری بسنده کرد و سدی جلوی سیل خسارت برجام ایجاد نکرد.
آنها که امروز برجام را به پای رهبری مینویسند , بدانند برجام حاصل اجتهاد مرجع عالیقدر ظریف است!