« جز خدا کیست که در سایه لطفش بخزیم؟!

سخته ولی ممکنه

سخته ولی ممکنه

  چهارشنبه 13 اردیبهشت 1396 22:53, توسط سیده فاطمه   , 414 کلمات  
موضوعات: اجتماعی, طلبگی

 برای نماز ظهر رفتم مسجد.
بخاطر دوری مسجد از خونه، خیلی وقت بود مسجد نرفته بودم. از بعد اسباب‌کشی به این خونه هم که الحمدلله دو تا مسجد نزدیکش هست، همت نکرده بودم که برم. تعداد خانم‌ها شاید ده دوازده نفر بود. قبل از اینکه به امام جماعت قامت ببندم، صبر کردم تا یک کم قرائتش رو بشنوم و بعد از اینکه مطمئن شدم به قرائت صحیحش، نیت جماعت کردم.*

وسط نماز توجهم به حرکات خانم کناری جلب شد. زودتر از امام جماعت به رکوع و سجده می‌رفت و زودتر هم بلند میشد. بعد از نماز خواستم بهش بگم که باید حرکاتمون بعد از امام باشه، ولی پشیون شدم! با خودم گفتم بگم که چی؟ قطعا خودش میدونه! دو برابر من سن داره، قطعا حرف من رو گوش نمیکنه و اهمیتی براش نداره. با خودش میگه این دختره کی هست اصلا که به من تذکر میده!

یاد چند سال قبل افتادم؛ اون زمانی که ترم دو و سه بودم و باب صلاه رو می‌خوندیم. وقتی جایی می‌‌رفتم و میدیدم کسی نمازش رو اشتباه میخونه، تذکر میدادم و شیوه صحیحش رو میگفتم. فکر کردم پس چی شد که امروز بی‌خیال شدم؟ سعی کردم همه این سالها رو بخاطر بیارم. چند بار طرف مقابلی که بهش تذکر داده بودم با بی‌حالی و بدون هیچ حسی نگاهم کرده بود و یک “هوم” تحویلم داده بود. چند بار هم یا خود فرد یا کسی که بغلش نشسته بود و مکالمه ما رو شنیده بود، به حرفم ان قلت آورده بود که به ما اینطوری یاد دادن و فلان آقا یا فلان خانم تو جلسه و مسجد گفته درسته. چندبار هم که برای خودم واقعیت درست یا غلط بودن حکم‌ها سوال شده بود و دنبالش رفتم، به این نتیجه رسیدم فتوای علما مختلفه و در اون حکم هرکس یه نظر و فتوایی داره. به اینها که فکر کردم، فهمیدم چرا امروز دیگه مثل قبل حوصله و دغدغه ندارم. چرا برام دیگه درست یا غلط بودن افعال دینی مردم اهمیت زیادی نداره.

ولی به نظرم نباید اینطور بمونم. مثل قبل هم نباید باشم. اون زمان یک جوان بیست ساله بودم که چون چهاتا کتاب فقهی و لمعه خونده بود و سرپردردی داشت، احساس می‌کرد نسبت به همه عالم مسئول‌ه ولی حواسش به علم اندک‌ش نبود. ولی الان که چند کتاب بیشتر خوندم و تجربه بیشتری دارم، نباید به اطرافم بی‌تفاوت باشم. باید سعی کنم دوباره روحیه‌ام برگرده و بادر نظر گرفتن شرایط و موقعیت، دوستانه و مهربانانه تذکر بدم.

* ان‌شالله در یک پست جدا، درباره اقتدا کردن به امام جماعت می‌نویسم.

کلیدواژه ها: امر به معروف, طلبگی, مسجد
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

سلام و احترام
به سامانه خوش آمدید
پایدار باشید موفق

1396/02/14 @ 01:17
پاسخ از: سیده فاطمه [عضو] 

سلام علیکم
متشکرم

1396/02/16 @ 22:28


فرم در حال بارگذاری ...